سر و کله دلتنگی که پیدا میشه، انگار یکی بیهوا شمعِ روشنِ دلخوشیتو فوت کرده.
گم میشی تو کنج تاریک تنهایی.
دوری میکنی و تو این سکوت و کنارهنشینیها، میکوشی روی دل تنگت مرهم بذاری.
خوشبختیه بزرگیه بتونی مدتی دنیا رو از هیاهوی بودنت خالی کنی.
زمان، گویا کارش گذشتن و نزدیک کردن اون اتفاقیه که منتظرشی. یا لااقل توقع ما از زمان اینه.
اما نمیدونم چرا وقتش که میرسه، اون وقتی که دقیقا باید تندتر بگذره، با لجاجت میایسته و قدم از قدم برنمیداره!
پس ناچاری خودتو گرفتار بینهایت کارهایی کنی که فرصت فکر کردن رو ازت بگیرن.
تا غافل شی.
ناچاری عوضِ زمین و زمان، تو یکتنه بدوی.
دلخورم،
و دلتنگم.
تاریخ : سه شنبه 102/3/16 | 9:30 عصر | نویسنده : زاهده آگاهی | >
درباره وب
آخرین مطالب
آرشیو مطالب
امکانات وب
بازدید امروز: 6
بازدید دیروز: 107
کل بازدیدها: 583974